یک قصه هست قصه ی یک کوزه گر
با کوزه ی شکسته می نمود دهن رو تر
یک قصه هست ،قصه یک دشت پهن
که داره می شه ویران، به دور از چشم تهمتن
یک قصه هست ،قصه ی یک چاه نفت
بشکه بشکه دود شد و گازش هم رفت
یک قصه هست ، قصه ی ایران ما
کشور رو آب برده و ما رو کما
دزدی بسه ،چشمه ی کشور خشکید
جواب نسل بعد هم باید بدید
باید بگید ، به دست ما شده وطن ویران
باید بگید : روی نقشه بوده قبلاَ اینجا ایران
مشکل ما ، مشکل چاه نفته
نفتی که ندیدمش فقط رفته
مشکل ما ، مشکل سفره ی گاز
گازی که آخوند کرده برای اون سفرش رو باز
مشکل ما ، مشکل فقر فرهنگ
از جد خود عقب موندیم دو هزارو پانصد فرسنگ
آمار قتل ، آمار فقر و فحشا
کمبود نون و گاز و پودر رخشا
آمار ظلم ، آمار گشت ارشاد
می خوان که غم بیاد و سر کوب بشه شاد
آمار کُک ،آمار کِرک و گرد
جوانها مون میمیرن یک مرگ سرد
روز و شب دم میزنیم ما از فرهنگ
فرهنگ امروز ما، شده فقط مایۀ ننگ
روز و شب دم میزنیم از آزادی، دمکراسی
مثل یک بچه میشیم راضی با یک اسباب بازی
روز و شب دم میزنیم از اتحاد
سال به سال نمی کنیم از هم یک یاد
به فکر تغییر بودیم یا که پیشرفت ؟
بدون تصمیم گیری یک روزدیدیم شاه هم در رفت
به فکر تغییر بودیم ، تغییر چی بود ؟
اصلاحات فله ای با یک سری خاتمچی بود ؟
به فکر ایران پاک آزاد و شاد
، به فکر ایرانی که هر ایرانی دلش میخواد
روزم رو شب می کنم ،شبم رو روز
هم با سرما سر میکنم ،هم من با سوز
اُمیدم پایان خواب ، سرکوب جهل و فقره
امیدم برگشتن امیدیه کز دست رفته
هومن -14 بهمن 1386
No comments:
Post a Comment